روزیاتو | فیلمهای جنگی میتوانند ضدجنگ یا حتی کمی طرفدار جنگ باشند و همچنان سرگرمکننده به نظر برسند، یا حسی از هیجان، اضطراب یا هیاهوی خاص جنگ را منتقل کنند. برای مثال، فیلم حرامزادههای لعنتی نشان میدهد که چقدر همه در جنگ آسیبپذیرند، اما در عین حال با بازنویسی تاریخ و صحنههای جذاب خود، سرگرمکننده است. یا فیلم فرار بزرگ، که داستانی دلهرهآور مبتنی بر رویدادهای واقعی را روایت میکند، اما در عین حال به شیوهای کلاسیک، بسیار هیجانانگیز است.
اما از آنجایی که جنگ میتواند کند و خستهکننده هم باشد، منطقی است که برخی فیلمهای جنگی چنین چیزی را به تصویر بکشند؛ و فیلمهای زیر دقیقاً همین کار را میکنند، گاهی در بخشی از فیلم و گاهی در تمام مدت زمان آن.
10- The Human Condition II: Road to Eternity (1959)
ویژگی برجسته سهگانه وضع بشر بزرگی و وسعت آن است؛ این سه گانه حدود 10 ساعت طول دارد و شامل سه بخش میشود که همگی داستان مردی ژاپنی را دنبال میکنند که از نظر اخلاقی با جنگ جهانی دوم مخالف است. او در قسمت اول از حضور فعال در این درگیربی دوری میکند، در قسمت دوم درگیر جنگ میشود و در بخش سوم، پس از تسلیم رسمی ژاپن، برای بقا و بازگشت به خانه میجنگد.
در قسمت دوم یعنی راهی به سوی جاودانگی، شخصیت اصلی، کاجی، به شکلی ناخوشایندی به سربازی برده میشود و مدت زیادی را در یک اردوگاه آموزشی سختگیرانه میگذراند. سپس وقتی وارد میدان نبرد میشود، جنگ بهشدت وحشیانه، بیمعنا بوده و بهطور ناگهانی پایان مییابد. این بخش از این سه گانه جنگی ژاپنی، بیشتر بر روی فرآیند خستهکننده آماده شدن برای نبرد و تمرینات طاقتفرسا تمرکز دارد و سرانجام در پایان فیلم نشان می دهد که در عرض چند ثانیه همه چیز به جهنم تبدیل خواهد شد.
9- The Zone of Interest (2023)
منطقه علاقه روایتی از بخشی بسیار وحشتناک از تاریخ جنگ جهانی دوم را، که بیشتر در پسزمینه اتفاق میافتد، به نمایش میگذارد. این فیلم فاصله زیادی از یک فیلم جنگی سنتی دارد؛ برخی حتی ممکن است آن را فیلم جنگی ندانند، اما اردوگاههای کار اجباری بخشی از جنگ جهانی دوم بودند و برخی از شخصیتهای این فیلم نظامی هستند، پس همچنان واجد شرایط قرار گرفتن در دسته فیلم های جنگی است.
به هر حال، این فیلم چیزی از داخل اردوگاه آشویتس نشان نمیدهد، بلکه داستان درست در بیرون آن جریان دارد؛ فیلم درباره خانوادهای است که عامدانه یا از روی عادت، وحشتهای هولناک اطراف خود را نادیده میگیرند. در هر صورت، این اتفاقات بسیار تکان دهنده هستند و این تقابل میان زندگیهای نسبتاً معمولی و فجایع پنهانی که فاصله ای زیاد با اتفاقات عادی دارند، تماشای این فیلم را به تجربهای تکاندهنده تبدیل میکند.
8- Apocalypse Now (1979)
اینک آخرالزمان یکی از بهترین فیلمهای تمام دوران است (نه فقط یکی از بهترین فیلم های جنگی تاریخ سینما) که نیازی به معرفی چندانی ندارد. این فیلم، از نخستین فیلمهایی بود که به جنگ ویتنام می پرداخت و همچنان از برترینهای این زیر ژانر جنگی محسوب میشود. داستان درباره مأموریتی عجیب برای از بین بردن یک سرهنگ کلاه سبز یاغی است که از فرامین مافوق هایش سرپیچی کرده و در دل جنگل پنهان شده است.
گرچه در این فیلم صحنههای نبرد وجود داشته و سکانس های بزرگی از درگیری نظامی دیده می شود، اما بخش زیادی از فیلم عمداً کند، مبهم، بدون هدف و شفافیت و البته سرشار از حس سردرگمی یا حتی کسالت است؛ که بازتابی از تجربه بسیاری از سربازان این جنگ است. این سفر که در ابتدا ساده و خطی به نظر میرسد، به تدریج به سفری پیچیده و غیرخطی تبدیل میشود. و اگر چه فیلم کوپولا اصلاً خسته کننده نیست، بخشی از ماجراجویی های شخصیت ها کسالت بار و گیج کننده به نظر می رسد که دنبال کردن آن برای مخاطب چندان ساده نیست.
7- The Cranes Are Flying (1957)
درناها پرواز میکنند یکی از بهترین فیلمهای جنگی تاریخ سینماست، فیلمی نادر که بیشتر بر تجربه کسانی تمرکز دارد که در خانه ماندهاند تا بر سختیها و دشواری هایی که سربازان در میدان نبرد تجربه می کنند. داستان درباره یک زن و مرد جوان است که جنگ آنها را از هم جدا میکند؛ مرد باید به جبهه برود و زن باید زیر بمبارانها زنده بماند و نگران سلامت مردی باشد که دوستش دارد.
این داستان باعث می شود که درناها پرواز می کنند به یک اندازه فیلمی جنگی و عاشقانه باشد اما تمرکش بر زندگی غیرنظامیان است که آن را به فیلمی جنگی با تصویری خسته کننده و استیصال آوز از زندگی و چیزهای دیگر تبدیل می کند، چیزهایی مانند عشق جوانی که به شکلی غیرمنتظره و دردناک متوقف می شود و نگرانی و انتظار درمانده کننده برای کسب خبر خوب یا بد از میدان نبرد و معشوق. فیلم بهشکلی تاثیرگذاری نشان میدهد که جنگ، زندگی عادی و عشق را متوقف میکند و جای آن را اضطراب و انتظار خستهکننده میگیرد. این فیلم نشان می دهد که جنگ تنها برای سربازان حاضر در میدان نبرد یک جهنم مجسم نیست و کسانی که در پشت جبهه های نبرد در ظاهر زندگی عادی شان را طی می کنند نیز به شکلی دیگر این جهنم را زیست خواهند کرد.
6- Warfare (2025)
برخلاف جنگ داخلی که بیشتر یک تریلر آرام سوز جنگی بود، فیلم جنگاوری (به کارگردانی مشترک الکس گارلند و ری مندوزا) چنین نیست. این فیلم بیشتر یک فیلم جنگی واقعی است که با معیارهای یک فیلم جنگی همخوانی دارد زیرا به یک اتفاق تاریخی واقعی می پردازد و نه تصور یک جنگ داخلی دوم در ایالات متحده. بخشی از فیلم جنگاوری، پرتنش، ویرانگر و تکان دهنده است اما همه آن چنین نیست.
به عنوان فیلمی که تقریباً در زمان واقعی روایت میشود، در پرده اول داستان همه چیز بسیار عادی پیش میرود و نشان می دهد که برای شخصیت های اصلی همه چیز شبیه یک کسب و کار معمول است: گفتوگوهای روزمره اندک، رفت و آمدهای معمول و هیچ نشانهای از فاجعه قریبالوقوع وجود ندارد. اما فیلم برای مدت زیادی در این حال و هوا باقی نمی ماند و خستگی سرباز بودند به مدت نیم ساعت یا بیشتر در کانون توجه قرار می گیرد. همه این ها شرایط را برای بخش سوم روایت آماده می کنند که بسیار تکان دهنده و سنگین است.
5- Lebanon (2009)
می توانید فیلم لبنان را با فیلم جنگی شناخته شده تر خشم مقایسه کرد، که آن هم روی تجربه مردانی تمرکز دارد که برای یک ماموریت انتخاب شده و در فضای تنگ یک تانک می جنگند. لبنان اما فرصت های کمتری برای شخصیت های خود و البته مخاطب فراهم می کند تا بتوانند تانک را ترک کنند، که حس درماندگی، گیجی، وحشت و خستگی را به خاطر داشتن دید اندک و نداشتن آزادی، تشدید می کند.
همچنین، فیلم جنگی لبنان، فضای ناخوشایند مشابهی با فیلم جنگی والتز با بشیر دارد که در دوره ای مشابه روایت شده و همان جنگ تمام عیار بین اسرائیل و لبنان را روایت می کند که در سال 1982 رخ داد. اما فیلم لبنان که در سال 2009 ساخته شد به خاطر تصویری که از زندگی به عنوان سرباز در یک تانک ارائه می دهد در این فهرست قرار گرفته است. وقتی اتفاقات و لحظات ترسناک و گیج کننده نباشندُ قعطاً خسته کننده و همراه با استیصال هستند و تماشای چنین تصاویر هولناک و ناخوشایندی، حسی مشابه را به مخاطب منتقل می کند.
4- Mister Roberts (1955)
آقای رابرتس درباره یک تجربه کسالت بار و خسته کننده در زمان جنگ جهانی دوم است؛ اما خود فیلم به دلیل تعادل خوب میان کمدی و درام و داشتن بازیگرانی چون هنری فوندا، جک لمون، جیمز کاگنی و ویلیام پاول، اصلاً خستهکننده نیست.
اما در مورد شخصیت های فیلم! شخصیت ها خسته و درمانده اند و به شدت اضطراب دارند، می خواهند از این سکون راه شوند. آن ها در طول جنگ جهانی دوم در یک کشتی که عمدتاً ثابت مانده است، مستقر بوده و همه این شخصیت ها تلاش میکنند در برابر کسالتی طاقت بیاورند که زندگی در این کشتی ایستا برایشان رقم زده است. اما فیلم موفق میشود کسالت را به شکلی سرگرمکننده به تصویر بکشد، و باید تاکید کرد که اگر چه بامزه و خنده دار است اما آقای رابرتس لحظات جدی هم کم ندارد.
3- The Hill (1965)
تپه یکی از فیلمهای کمتر شناخته شده اما عالی شان کانری است. این فیلم از فیلم های با حال و هوای جنگ جهانی دوم است اما نه به شکلی که انتظارش را داشته باشید. در اینجا بیشتر تمرکز روی سربازانی است که زندانی شده اند، همراه با کسانی که به خاطر فراز از سربازی یا سرپیچی از دستورات مافوق هایشان محبوس بوده و اکنون یک سری کارهای وظیفی دشوار و طاقت فرسا را باید در زندان به عنوان تنبیه رفتارهای خلافشان انجام دهند.
فیلم به شکلی مؤثر و جدید جنبه غیرانسانی جنگ و کسالت بیپایان آن را به تصویر میکشد. اینجا خبری از هیجان فیلمهایی مثل فرار بزرگ نیست؛ در این فیلم کمتر از فرصت فرار صحبت شده و بیشتر تمرکز روی یک درام روانشناختی است و در این بخش، روایت موثر و تکان دهنده ای را شاهد خواهید بود.
2- Das Boot (1981)
قایق یا کشتی با بازی های بی نقص، تنش بیرحمانه و واقعگرایی ناراحتکنندهای یکی از بهترین فیلم های جنگی تاریخ سینماست و یکی از برترین فیلمهای ضدجنگ. این فیلم حتی حاوی یک سری تراژدی بسیار واضح و عریان و هرچند گهگاه صحنههایی ترسناک از نبرد نیز هست، اما بیشتر دوران روایت این فیلم طولانی صرف به تصویر کشیدن کسالت و خسته کننده بودن زندگی درون زیردریایی میشود.
این فیلم با ایجاد فضای کلاستروفوبیک و حس بلاتکلیفی برای سربازانی که در اکثر زمان روایت فیلم در داخل زیردریایی هستند، با وجود همهی کندی و تکرار، کاملاً تماشایی باقی میماند و همین ویژگیها آن را به یک شاهکار ماندگار تبدیل کردهاند. این فیلم یکی از بهترین و واقع گرایانه ترین فیلم های جنگی تاریخ سینماست که تصویری بسیار تکان دهنده از نبردهای دریایی دوران جنگ جهانی دوم ارائه می دهد.
1- Jarhead (2005)
در جارهد، واقعگرایی حرف اول را میزند؛ این فیلم دستکم گرفته شده بیپرده نشان میدهد که سرباز شدن لزوماً به معنای حضور در میدان نبرد و جنگیدن نیست و ممکن است بیشتر از هر چیز، کسالت آور باشد. این فیلم فریاد می زند «آهای اگر برای جنگیدن به جنگ می روی، شاید هیچگاه فرصت جنگیدن پیدا نکنی و به جای آن، از کسالت و درماندگی بمیری». این تمام پیامی است که فیلم منتقل می کند.
در این فیلم خبری از فرصتهای قهرمانی، فداکاری یا افتخار نیست و این رئالیسم بسیار عریان و البته ناخوشایند است. همزمان، جارهد به عنوان یک مطالعه روانشناختی شخصیت و به نوعی یک روایت هجوآمیز، بسیار رضایت بخش و قوی است، به ویژه اگر از قبل بدانید که انتظار چه چیزی را باید داشته باشید. هر کسی که چیز همراستا با فیلم های مرسوم در ژانر جنگی می خواهد اما قطعاً از دیدن این فیلم سرخورده خواهد شد. اما کسانی که برداشت جدیدی از شعار «جنگ جهنم است» را دارند، قطعاً این شعار را به کررات در این فیلم دیده و در خستگی و کسالت شخصیت های آن تجربه خواهند کرد.